« صادقانه می گویم که با شادی و کنجکاوی به کودکی ام می اندیشم. تخیل و حواس ام از آن دوره تغذیه می شد و به یاد نمی آورم که بی حوصله شده باشم. برعکس٬ روزها و ساعت هایم با عجابی شگفت٬ مناظری غیر منتظره و لحظاتی جادویی سپری می شد. هنوز می توانم در میان دورنمای کودکی ام گردش کنم و روشنایی ٬ عطرها٬ آدم ها٬ مکان ها٬ لحظه ها٬ حرکت ها٬ آهنگِ صداها و اشیاء را از نو در ذهن خود بیافرینم. این امتیازِ ویژه ی دورانِ کودکی است: حرکت با آزادی کامل میانِ خیال و واقعیت٬ میانِ وحشتِ بی حد و حصر و شادی ای که گویی از درون می خواهد منفجر شود.»