یک وقتهایی هست که آدم دلش تنگ میشود برای شخصیت داستانی که چند سال پیش نوشته است. اصلا دلش میخواهد گوشی تلفن را بردارد و حال تک تک آدمهای داستانهایش را بپرسد. خودش را معرفی کند. بگوید که من نویسندهی شما هستم. بگوید شرمندهام، مرا ببخشید.
یک وقتهایی هست که آدم دلش تنگ میشود برای شخصیت داستانی که چند سال پیش نوشته است. اصلا دلش میخواهد گوشی تلفن را بردارد و حال تک تک آدمهای داستانهایش را بپرسد. خودش را معرفی کند. بگوید که من نویسندهی شما هستم. بگوید شرمندهام، مرا ببخشید.