کجای راه را اشتباه آمده ای؟ کجا باید مکث میکردی اما بی تفاوت گذشتی؟ کجا باید حرف میزدی اما سکوت کردی؟ کجا باید سکوت می کردی اما کلمات را به اسارت گرفتی و سیلی از جملات نا مفهوم را در مسیر باد قرار دادی تا در سراسر سرنوشتت پخش شود؟ کجا باید می ایستادی ولی فرار کردی؟ کجا باید فرار می کردی ولی ایستادی؟ گاه انبوهی از سوالات بی جواب به مغزت هجوم می آورد. درست حساس ترین قسمت مغز را نشانه می گیرد و بعد پشت سر هم شلیک های زهر آلود آغاز می شوذ. تو در ناکجا آباد انگارهای خود سرگردانی. مسیرهای اشتباه زیادی را برای یافتن مقصد پیموده ای و به مقصد های فراوانی رسیدی که سرابی بیش نبودند. چه سرنوشت عجیب و غریبی دارد انسان. چه داستانی!