روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

زمین می‌چرخد و ما را می‌چرخاند و جنگ‌ها هم که تمامی ندارد رفیق. هنوز هم کودکان به ناحق می‌میرند، هنوز هم بی‌خانمان‌ها گرسنه می‌مانند و افریقا هنوز هم افریقاست. فصل‌ها پی هم می‌آیند و می‌روند و برف نمی‌بارد. مادرها اشک می‌ریزند و سرفه هنوز هم هست. تاریخ تکرار مکررات است و نه یزیدها مرده‌اند نه هابیل‌ها زنده ماندند. هنوز هم فرعون حکومت می‌کند و غصه از دل ما بیرون نمی‌رود. ما اما می‌رویم. حرکت همچنان هست و دست‌هایمان توی دست هم چفت می‌شود. مسیر سنگ دارد. سراشیبی دارد. ما حرکت می‌کنیم و کسی بازدارنده‌ی ما نیست. و تمام رسالت زندگی‌مان برای یک دم است: آن لحظه‌ای که خواستیم نقطه‌ی پایان زندگی‌مان را بگذاریم، چقدر به این روزها دلخوشیم؟ چقدر از دویدن‌هایمان آرامیم و لبخند کجای قلبمان هست؟

ساکـن طبقـه وسـط

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی